167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

هفت پيکر نظامي

  • نايبي باشم ازتو در شاهي
    بنده فرمان به هرچه درخواهي
  • هرکه او در سرشت بد گهرست
    گفتنش بد شنيدنش بترست
  • اژدهائي رسيد بر در غار
    وآنگه از عنکبوت خواهد بار؟
  • همه ملک عجم خزانه من
    در عرب مانده خيلخانه من
  • بامدادان دو شير غرنده
    خورشي در شکم نياکنده
  • به که گرمي در او نياموزيم
    آتش کشته بر نيفروزيم
  • شرط ما با تو در خداوندي
    نيست الا بدين خردمندي
  • روزکي چند چون برآسايم
    در انصاف و عدل بگشايم
  • گاو نازاده گشت زاينده
    آب در جويها فزاينده
  • مردمي کرد در جهان داري
    مردمي به ز مردم آزاري
  • گنج در حضرتش روانه شده
    غارت تيغ و تازيانه شده
  • شاه چون ديد قدر دانه بلند
    در انبار برگشاد زبند
  • تا امينان شهر جمع آيند
    در انبار بسته بگشايند
  • آب در ديده گفتش آن دلبند
    کاينچنين ناپسند را مپسند
  • شه ز گرمي سياستم فرمود
    در هلاکم مکوش زودا زود
  • آب در چشم شهريار آمد
    دل سرهنگ با قرار آمد
  • چون ببيند نيازمندي تو
    سر در آرد به سربلندي تو
  • تا کنونش ز راه بي رنجي
    در ترازوي خويشتن سنجي
  • خواست رفتن از مهرباني من
    در سر مهر زندگاني من
  • تحفهاي بزرگوارش داد
    بر يکي در عوض هزارش داد
  • شد سوي شهر شادي انگيزان
    کرد در بزم خود شکرريزان
  • چون برآمد ز ماه تا ماهي
    نام بهرام در شهنشاهي
  • در رکابش چو اژدهاي دمان
    بود سيصدهزار سخت کمان
  • زاب جيحون گذشت و آمد تيز
    در خراسان فکند رستاخيز
  • وانک بودند سروران سپاه
    يکدليشان نبود در حق شاه