167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سعدي

  • از در خويشم مران کاين نه طريق وفاست
    در همه شهري غريب در همه ملکي گداست
  • چو نيلوفر در آب و مهر در ميغ
    پري رخ در نقاب پرنيانست
  • خورشيد بر سرو روان ديگر نديدم در جهان
    وصفت نگنجد در بيان نامت نيايد در قلم
  • در دام تو محبوسم در دست تو مغلوبم
    وز ذوق تو مدهوشم در وصف تو حيرانم
  • تا من در اين سرايم اين در نديده بودم
    کامروز پيش چشمم در بوستان گشادي
  • بي تو در هر گوشه پايي در گلست
    وز تو در هر خانه دستي بر سري
  • چو سرو در چمني راست در تصور من
    چه جاي سرو که مانند روح در بدني
  • عجب در آن نه که آفاق در تو حيرانند
    تو هم در آينه حيران حسن خويشتني
  • مطربان گويي در آوازند و مستان در سماع
    شاهدان در حالت و شوريدگان درهاي و هوي
  • مانند تو آدمي در آباد و خراب
    باشد که در آيينه توان ديد و در آب
  • مواعظ سعدي

  • مردان راهت از نظر خلق در حجاب
    شب در لباس معرفت و روز در قبا
  • چنانکه در نظري در صفت نمي آيي
    منت چه وصف بگويم تو خود در آينه بين
  • در در نظر و گهر در انبار بود
    آنجا همه کس يار وفادار بود
  • بوستان سعدي

  • چو شيرش به سرپنجه در خود کشيد
    دگر زور در پنجه در خود نديد
  • نه در مردي او را نه در مردمي
    دوم در جهان کس شنيد آدمي
  • معاني است در زير حرف سياه
    چو در پرده معشوق و در ميغ ماه
  • سر آورد و دست از عدم در وجود
    در اين جود بنهاد و در وي سجود
  • کس از مرد در شهر و از زن نماند
    در آن بتکده جاي در زن نماند
  • گلستان سعدي

  • قرار در کف آزادگان نگيرد مال
    نه صبر در دل عاشق نه آب در غربال
  • در بيابان خشک و ريگ روان
    تشنه را در دهان چه در چه صدف
  • مسکين حريص در همه عالم همي رود
    او در قفاي رزق و اجل در قفاي او
  • ديوان سلمان ساوجي

  • بقعه اي بيني چودريا در تموج زاضطراب
    مردمي در وي چو در دريا غريق اضطرار
  • ذکر تيغت در يمن خونابه گرداند عقيق
    ياد لطفت در عدن در دانه گرداند مياه
  • آنکس نسيم خاک در تست در دماغ
    در هم کشيد چو غنچه ز بوي گلاب، روي
  • عاشق نديد، در حرم دل، جمال يار
    بر غير يار، تا در انديشه، در نبست