167906 مورد در 0.17 ثانیه یافت شد.

ليلي و مجنون نظامي

  • بدرود که بار بر نهادم
    در قبض قيامت اوفتادم
  • در خانه غم بقا نگيرد
    چون برق بزايد و بميرد
  • در منزل عالم سپنجي
    آسوده مباش تا نرنجي
  • ديويست جهان فرشته صورت
    در بند هلاک تو ضرورت
  • در پوزش تربتش پناهي
    عذري ز روان او بخواهي
  • چون شوشه تربت پدر ديد
    الماس شکسته در جگر ديد
  • بر تربتش اوفتاد بي هوش
    بگرفتش چون جگر در آغوش
  • زينسان جگرت به خون گشائي
    تو در جگر زمين چرائي
  • از پر عقاب سايبانش
    در سايه کرکس استخوانش
  • آهو به مغمزي دويدي
    پايش به کنار در کشيدي
  • او چون ملکان جناح بسته
    در قلبگه ددان نشسته
  • مردم به تعجب از حسابش
    وز رفتن وحش در رکابش
  • بود از ندماي شه جواني
    در هر هنري تمام داني
  • آهوي ورا به سگ نمايد
    در نيش سگانش آزمايد
  • هر روز شدي و گوسفندي
    در مطرح آن سگان فکندي
  • روزي به طريق خشمناکي
    شه ديد در آن جوان خاکي
  • او در دهن سگان نشسته
    دندان سگان به مهر بسته
  • صد گونه ستاره شب آهنگ
    بنموده سپهر در يک اورنگ
  • در خدمت اين خديو نامي
    ما اعظم شانک اي نظامي
  • از شکل بروج و از منازل
    افتاده سپهر در زلازل
  • هقعه چو کواعب قصب پوش
    باهنعه نشسته گوش در گوش
  • جبهه ز فروع جبهت خويش
    افروخته صد چراغ در پيش
  • خاتون رشا ز ناقه داري
    با بطن الحوت در عماري
  • وان کوکب ديگپايه کردار
    در ديگ فلک فشانده افزار
  • لطفي کن ازان لطف که داري
    بگشاي در اميدواري