167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ليلي و مجنون نظامي

  • مجنون ز سر شکسته بالي
    در پاي زن اوفتاد حالي
  • چون بر در خيمه اي رسيدي
    مستانه سرود برکشيدي
  • ليلي گفتي و سنگ خوردي
    در خوردن سنگ رقص کردي
  • چون چند جفاش برسرآورد
    گرد در ليليش برآورد
  • در زندگيم درود تاري
    دستي به سرم فرود ناري
  • ليلي که مفرح روان بود
    در مختلفي هلاک جان بود
  • چون رفت عروس در عماري
    بردش به بسي بزرگواري
  • بر خاک فتاده چون ذليلان
    در زير درختي از مغيلان
  • دادند به شوهري جوانش
    کردند عروس در زمانش
  • در دشمني آفت جهانست
    چون دوست شود هلاک جانست
  • مجنون که در آن دروغگوئي
    ديد آينه اي بدان دوروئي
  • در جستن آب زندگاني
    برجست به حالتي که داني
  • شد در سر باغ تو جوانيم
    آوخ همه رنج باغبانيم
  • گل تا نشکست عهد گلزار
    نشکست زمانه در دلش خار
  • مي تا نشکست روي اوباش
    در نام شکستگي نشد فاش
  • آزرم وفاي تو گزينم
    در جور و جفاي تو نبينم
  • ترسيد کاجل به سر درآيد
    بيگانه کسي ز در درآيد
  • بي شخص رونده ديد جاني
    در پوست کشيده استخواني
  • در هيکل او کشيد جامه
    از غايت کفش تا عمامه
  • در زخم چنين نشانه گاهي
    ساليت نشسته گير و ماهي
  • آواز رحيل دادم اينک
    در کوچگه اوفتادم اينک
  • مولاي نصيحت تو هوشم
    در حلقه بندگيت گوشم
  • در وحشت خويش گشته ام گم
    وحشي نزيد ميان مردم
  • زين عالم رخت بر نهادم
    در عالم ديگر اوفتادم
  • بدرود که رخت راه بستم
    در کشتي رفتگان نشستم