167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ليلي و مجنون نظامي

  • از ناخلفي که در زمانم
    ديوانه خلق و ديو خانم
  • بي کار نمي توان نشستن
    در کنج خطاست دست بستن
  • اي راحت جان من کجائي
    در بردن جان من چرائي
  • گردن مکش از رضاي اينکار
    در گردن من خطاي اينکار
  • هرروز خميده نام تر گشت
    در شيفتگي تمامتر گشت
  • بيچارگي ورا چو ديدند
    در چاره گري زبان کشيدند
  • بگرفت به رفق دست فرزند
    در سايه کعبه داشت يکچند
  • در حلقه عشق جان فروشم
    بي حلقه او مباد گوشم
  • ليلي ز گزاف ياوه گويان
    در خانه غم نشست مويان
  • با سيد عامري در آن باب
    گفت آفت نارسيده درياب
  • در طرف چنان شکارگاهي
    خرسند شده به گرد راهي
  • ديدش به کناره سرابي
    افتاده خراب در خرابي
  • يعني که وبالش آن نشانداشت
    کاميزش تير در کمان داشت
  • چشم که رسيد در جمالت
    نفرين که داد گوشمالت
  • در خرگه کار خرده کاري
    عيبي است بزرگ بي قراري
  • در نوميدي بسي اميد است
    پايان شب سيه سپيد است
  • فتحي که بدو جهان گشادند
    در دامن دولتش نهادند
  • دل بند هزار در مکنون
    زنجير بر هزار مجنون
  • سيراب گلشن پياله در دست
    از غنچه نوبري برون جست
  • ليلي که چنان ملاحتي داشت
    در نظم سخن فصاحتي داشت
  • زلفين بنفشه از درازي
    در پاي فتاده وقت بازي
  • مرغان زبان گرفته چون زاغ
    بگشاده زبان مرغ در باغ
  • هر فاخته بر سر چناري
    در زمزمه حديث ياري
  • در فصل گلي چنين همايون
    ليلي ز وثاق رفت بيرون
  • بودس غرض آنکه در پناهي
    چون سوختگان برآرد آهي