167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان خاقاني

  • چنگ چون زالي سرافکنده ز شرم
    گيسوان در پاکشان آخر کجاست
  • تيغ خورشيد از جهان پوشيده اند
    در هوا خفتان از آن پوشيده اند
  • از شعاع آتش اينک صد دواج
    در عذار شبستان پوشيده اند
  • آن تنوره پيشتر کش کز تفش
    در بنفشه ارغوان پوشيده اند
  • زعفران در شب شود رنگين و باز
    شب به رنگ زعفران پوشيده اند
  • در زحل گوئي شعاع آفتاب
    از کف شاه اخستان پوشيده اند
  • مهره آورد از سر افعي برون
    در سر ماهي عيان کرد آفتاب
  • از پي پنجاهه در ماهي خوران
    بهر عيسي نزل خوان کرد آفتاب
  • پاره اي پيراست از دامان شب
    روز را در بادبان کرد آفتاب
  • وآنکه مهدي بر گمان داند که هست
    گر در او ديدي گمان برخاستي
  • خصم چون سگ در پس زانو نشست
    کو چو شير سيستان آمد به رزم
  • بر زبان تيغ او در شان ملک
    وحي نصرت ز آسمان آمد به رزم
  • در کف شاه آن يماني تيغ را
    آسمان مکي فسان آمد به رزم
  • شاه چون خورشيد و در کف جو زهر
    با کمند خيزران آمد به رزم
  • خصم شد درهم شکسته چون کمند
    کان کمندش در ميان آمد به رزم
  • خصم را چون در کمندش ماند حلق
    بس خناقش کآنزمان آمد به رزم
  • باز گفتم کز پي بانگ ملک
    حصن در بند از سنان خواهد گشاد
  • راست آمد فال و مي گويم کنون
    روس را در بند سان خواهد گشان
  • شاه اسکندر مکان باد از ظفر
    دست خضرش در عنان باد از ظفر
  • که آسمان پيش شه به نوروزي
    در جل زر کشيد ادهم صبح
  • ز آن مربع نهند منقل را
    تا مثلث در آذر اندازند
  • خانه دل سبيل کن بر مي
    رقم لايباع بر در کش
  • دست گير آفتاب را چون صبح
    در سماع خوش قلندر کش
  • جوجو از زر منم در آن بازار
    که ترازوش زلف جادوي توست
  • جو زرين چه سنجدت که به نقد
    قرص خورشيد در ترازوي توست
  • ليک از آن در خطم که از خط تو
    نافه ها رايگان همي ريزد
  • نيست در حلقه جهان يک اهل
    پاي اهليت از ميان برگير
  • بر در نقب اين خرابه تو را
    تا نگيرند نقب از آن گير
  • چون منوچهر خفته در خاک است
    مهر ازين شوم خاکدان برگير
  • قلمي را که موي در سر ماند
    کار ساز دبير نتوان يافت
  • دختر بخت را جز از در تو
    بر فلک بانگ نامزد مرساد
  • در وداع شب همانا خون گريست
    روي خون آلود از آن بنمود صبح
  • بر سماع کوس و بر رقص خروس
    خرقه بازي در نهان بنمود صبح
  • نافه شب را چو زد سيمين کليد
    مشک تر در پرنيان بنمود صبح
  • در کمين شرق زال زر هنوز
    پر عنقا ديدبان بنمود صبح
  • بوالمظفر ظل حق چون آفتاب
    مالک الملک جهان در شرق و غرب
  • خفتگان را در صبوح آگه کنيد
    پيل را هندوستان ياد آوريد
  • دانه مرغ بهشتي در دهيد
    مرغ جان را ز آشيان ياد آوريد
  • بر شما بادا که خون رز خوريد
    خاکيان را در ميان ياد آوريد
  • خاص را در آستين جا کرده ايد
    عام را بر آستان ياد آوريد
  • روز شادي را شب غم درقفاست
    چون در اين باشيد از آن ياد آوريد
  • کسري اسلام، خاقان کبير
    خسرو سلطان نشان در شرق و غرب
  • سبحه در کف مي گذشتم بامداد
    بانگ ناقوس مغان بيرون فتاد
  • مصحفي در بر حمايل داشتم
    مي فروشي از دکان بيرون فتاد
  • بند زر از مصحفم در وجه مي
    بستد و راز نهان بيرون فتاد
  • پشت خم در خم شدم وز درد خام
    خوردم و هوش از روان بيرون فتاد
  • کشتي بهروزي از درياي غيب
    بر در شاه اخستان بيرون فتاد
  • چار ملت را سوم جمشيد دان
    بل دوم مهديش خوان در شرق و غرب
  • نغمه مطرب شده چون نفخ صور
    تا قيامت در جهان برخاسته
  • لحن زهره بر دف سيمين ماه
    بر در شاه اخستان برخاسته