167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان ناصر خسرو

  • در سجده نکردنش چه گوئي؟
    مجبور بده ست يا مخير؟
  • بيهوده مجوي آب حيوان
    در ظلمت خويش چون سکندر
  • در سور جهان شدم وليکن
    بس لاغر بازگشتم از سور
  • برآمد سپاه بخار از بحار
    سوارانش پر در کرده کنار
  • با زرق بفروشد تنش
    در دام خويش آرد سرش
  • گر بنگرد در خويشتن
    مردم به چشم خاطرش
  • بر ديگران در علم تو
    حيدست فضل و مفخرش
  • فخرست روز حشر ما
    در گردن جان چنبرش
  • ليکن نشتابد در کارهاش
    زانکه نه اين است سزاي جزاش
  • ور نداني تو يار قابيلي
    مانده جاويد در عذاب وبيل
  • گفت «ني » گفتمش «چو در عرفات
    ايستادي و يافتي تقديم
  • در مسکني که هيچ نفرسايد
    فرسوده گشت هيکل مسکينم
  • يکچند پيشگاه همي ديدي
    در مجلس ملوک و سلاطينم
  • منگر بدان که در دره يمگان
    محبوس کرده اند مجانينم
  • توفيق دهم برانکه در دل
    جز تخم رضاي تو نکارم
  • از بيم سپاه بوحنيفه
    بيچاره و مانده در حصارم
  • در دوستي رسول و آلش
    بر محنت پاي مي فشارم
  • من گر تو به بلخ شهرياري
    در خانه خويش شهريارم
  • نايد شر و مکر درشمارم
    نه دوغ دروغ در تغارم
  • چون در تمام گردم، آنگه
    اين تيره صدف بدو سپارم
  • در دست امير و شاه ندهم
    بر آرزوي مهي مهارم
  • بر اسپ معاني و معالي
    در دشت مناظره سوارم
  • چون حمله برم به جمله خصمان
    گمراه شوند در غبارم
  • شش بود رسول نيز مرسل
    بنديش نکو در اعتذارم
  • تيغ حجت به روز روشن
    در حلق امام تو شکستم