167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

بوستان سعدي

  • مکش بچه مار مردم گزاي
    چو کشتي در آن خانه ديگر مپاي
  • ديوان سنايي

  • در ميان کم زنان اندر صف ارباب عشق
    هر زمان باز بنشاني زهي کافر بچه
  • کشتن و خون ريختن در کافري
    نيست هرگز بي پشيماني زهي کافر بچه
  • در مسلماني مگر از کافري باز آمدي
    تا براندازي مسلماني زهي کافر بچه
  • هر زماني با سنايي در خرابات اي پسر
    صد لباسات عجب داني زهي کافر بچه
  • از پي تشريف خويش در همه چين و ختا
    بچه يک ترک نيست ناشده هندوي او
  • حديقة الحقيقة و شريعة الطريقة سنايي

  • زان به جان اندرون خليدن نيش
    بچه را در کنار مادر خويش
  • ديوان شاه نعمت الله ولي

  • همدم جامم و با ساقي سرمست حريف
    کس چه داند که در اينجا بچه کارم دايم
  • گر عشق نبازيم در اينجا بچه کاريم
    مائيم و همين کار و دگر کار نداريم
  • بزمي است ملوکانه و رندان همه سرمست
    گر باده ننوشيم در اينجا بچه کاريم
  • گزيده غزليات شهريار

  • بار دمه و ستاره در ايوان شهريار
    کامشب صلا به حافظ شيراز مي دهند
  • کشکول شيخ بهايي

  • کبوتر بچه چون آيد بپرواز
    ز چنگ شه فتد در چنگل باز
  • کسي گيرد خطا بر نظم حافظ
    که هيچش لطف در گوهر نباشد
  • ديوان صائب

  • به کلک قدرت صائب شکستگي مرساد!
    که طرز حافظ شيراز در ميان انداخت
  • مرگ نتواند ز کويش پاي من کوتاه کرد
    خار در ايام خشکي حافظ بستان شود
  • خرابيهاي ظاهر حافظ ديوانه مي باشد
    که گنج آسوده از تاراج در ويرانه مي باشد
  • ديوان عطار

  • تا کي از بي حاصلي اي پيرمرد بچه طبع
    در هواي نفس مستي و گراني باشدت
  • که داند تا سر زلف تو در چين
    چه زنگي بچه ناگرديده دارد
  • الهي نامه عطار

  • در آمد بچه او پاره پاره
    بهم پيوست تا گشت آشکاره
  • در آمد جمله خاکستر از راه
    بهم پيوست و شد آن بچه آنگاه
  • چنان آن بيضه در زير پر آرد
    که تا روزي از و بچه برآرد
  • چو جوق بچه او پر بر آرند
    بيک ره روي در يک ديگر آرند
  • دو نرگس داشت نرگس دان ز بادام
    چو دو جادو دوزنگي بچه در دام
  • پيمبر گفت داري يک کبوتر
    گرفته دو کبوتر بچه در بر
  • که آن دم هر دو کبوتر بچه محکم
    بزير پر کشيده بود در هم