شماره ١٧٣

اي نه فلک ز خوشه صنع تو دانه
وز قصر کبرياي تو عرش آستانه
در تنگناي کوچه شهر جلال تو
وسعت گه زمانه کمين کار خانه
پرواز گاه طائر صنعت کجا بود
جائي که دارد از دو جهان آشيانه
نه توسن سپهر سراسيمه ميدود
تا حکمتت گرفته بکف تازيانه
ذات تو قادر است بايجاد هر محال
الا بآفريدن چون خود يگانه
عفوت ثواب دشمن و حلمت گناه دوست
هر گام چيده عاطفتت آب و دانه
عرفي تمام معصيت اما بدست او
هست از عنايت تو عنان بهانه