شماره ١٦٧

شب نشد از تاب تب پيرهن آتشکده
پيرهنم شعله بود انجمن آتشکده
صورت شيرين بکاشت گلشني از خار و خس
بهر خود آماده ساخت کوهکن آتشکده
سينه سوزان من قبله گيران شده است
روح من آتش بود جسم من آتشکده
سرد نگردد ز مرگ اي دل آتش فروز
مي برم از پيرهن در کفن آتشکده