شماره ١٣٩

کعبه بي ذوق است و يارانرا وداعي ميکنيم
مژده اهل دير را کانجا وداعي ميکنيم
گر حديث عشق کم گوئي تو با آسودگان
جاي منت هست تحقيق صداعي ميکنيم
زهر کو خون جگر کو شهد ناب و شير چند
صبر دشوار است با رضوان نزاعي ميکنيم
در سماع اي شيخ موج از آستين ما بريز
در شهادتگاه او ما هم سماعي ميکنيم
شيوه هاي زاهدان گر در شمار دين بود
غم مخور عرفي که ما هم اختراعي ميکنيم