شماره ١٢٧

ما گريبان دل از گلهاي غم پر کرده ايم
از شراب تلخکامي جام جم پر کرده ايم
مژده باداي دل نثار کام را آماده باش
کز گل پژمردگي دامان غم پر کرده ايم
هيچ از اين حسرت نمي سوزيم کز بازار فيض
اهل دل حبيب مراد و ما شکم پر کرده ايم
تيغ و سر در کف بسوي عشق رفتم گفت رو
کز شهيدان عاقبت را از عدم پر کرده ايم
خوش برا عرفي زماني با الم خاموش باش
کز هجوم ناله آزار الم پر کرده ايم