شماره ١١٤

باز آي تا بذوق الم آشنا شويم
با شيشه وزسنگ بهم آشنا شويم
صد بحث غم بيکدرم داغ ميخرند
زين ننگ با معامله کم آشنا شويم
راز محبتيم زما گوش و لب تهيست
حاشا که ما بلوح و قلم آشنا شويم
بايد کشيد خون شهيدان سبوسبو
تا اندکي بذوق عدم آشنا شويم
گفتي براه کعبه کنند آشنا قدم
اول رهي که با قدم آشنا شويم