شماره ٤١

ميرزا صادق که پيش قامتش
سرو باشد چون نهال کوتهي
آنکه از نورالهي روي اوست
آگهي بخش دل هر آگهي
کوکب بخت بلند بي زوال
پيش پا بگذاشتش روشن رهي
بست عقد ازدواج و اتصال
با درخشان مهري و تابان مهي
چون به شادي و نشاط آن هر دو يار
همنشين گشتند در خلوت گهي
عقل با هاتف پي تاريخ آن
گفت مهري مجتمع شد با مهي