در بيان آنکه شهوت که به وايه طبع و کام نفس گرفتاري است دون پايه دولت سلطنت و جهانداري است

دل شه چون هوا پرست بود
ملک دين را ز وي شکست بود
دلش از شاهدان ساده عذار
در تمناي بوس و ذوق کنار
پاکي از خصم بر کنار نهد
بوسه بر تيغ آبدار دهد
قبله شاه شاهد ظفر است
کز همه شاهدان جميل تر است
نخل بالاش رمح تيز گذار
بر صف صفداران کوه وقار
چشم شهلاي او به سرمه سياه
سرمه او غبار نعل سپاه
غمزه او سنان سينه شکاف
سينه پردلان روز مصاف
طلعتش آفتاب تيغ صيقل
غازيان را به روز فتح دليل
هر که بر طلعتش گشاد نظر
بست ديده ز شاهدان دگر
الله الله که راست اين شاهد
چه بلا دلرباست اين شاهد
دل صد کس به خون بيالايد
تا يکي را جمال بنمايد