عادل که از حرف عين چشم عالمي بر وي است و از دال و لام دل جهانيش در پي آن به که در همه چشم ها خود را نغز نمايد و به همه دل ها نيکو درآيد در نغز کاري پيشوايي باشد و در نيکوکرداري راهنمايي

اهل عالم نه پيرو خردند
بلکه بر دين پادشاه خودند
همه آيين شاه خود گيرند
همه بر دين شاه خود ميرند
اي مباهي به دولت شاهي
وز قوانين مملکت آگاهي
روي در قبله نجات آور
پي به سر چشمه حيات آور
آنچنان زي که زيستن شايد
هر که آنسان زيد بياسايد
مپسند آنچه شرع نپسندد
مگشاي آن دري که او بندد
هر چه جز شرع و دين به هم بر زن
دست در دامن پيمبر زن
راست است او خوش آنکه راست شوي
وآوري رو به راه راستروي
همچو او شاه راستان گردي
در همين شيوه داستان گردي
کجروان روي در ره تو نهند
وز کجي همچو راستان برهند