شماره ٦٨٠: طواف کعبه دل کن اگر دلي داري

طواف کعبه دل کن اگر دلي داري
دلست کعبه معني تو گل چه پنداري
طواف کعبه صورت حقت بدان فرمود
که تا به واسطه آن دلي به دست آري
هزار بار پياده طواف کعبه کني
قبول حق نشود گر دلي بيازاري
بده تو ملکت و مال و دلي به دست آور
که دل ضيا دهدت در لحد شب تاري
هزار بدره زرگر بري به حضرت حق
حقت بگويد دل آر اگر به ما آري
که سيم و زر بر ما لاشيست بي مقدار
دلست مطلب ما گر مرا طلبکاري
ز عرش و کرسي و لوح قلم فزون باشد
دل خراب که آن را کهي بنشماري
مدار خوار دلي را اگر چه خوار بود
که بس عزير عزيزست دل در آن خواري
دل خراب چو منظرگه اله بود
زهي سعادت جاني که کرد معماري
عمارت دل بيچاره دو صدپاره
ز حج و عمره به آيد به حضرت باري
کنوز گنج الهي دل خراب بود
که در خرابه بود دفن گنج بسياري
کمر به خدمت دل ها ببند چاکروار
که برگشايد در تو طريق اسراري
گرت سعادت و اقبال گشت مطلوبت
شوي تو طالب دل ها و کبر بگذاري
چو همعنان تو گردد عنايت دل ها
شود ينابع حکمت ز قلب تو جاري
روان شود ز لسانت چو سيل آب حيات
دمت بود چو مسيحا دواي بيماري
براي يک دل موجود گشت هر دو جهان
شنو تو نکته لولاک از لب قاري
وگر نه کون و مکان را وجود کي بودي
ز مهر و ماه و ز ارض و سماي زنگاري
خموش وصف دل اندر بيان نمي گنجد
اگر به هر سر مويي دو صد زبان داري