شماره ٦١٣: اي غذاي جان مستم نام تو

اي غذاي جان مستم نام تو
چشم و عقلم روشن از ايام تو
شش جهت از روي من شد همچو زر
تا بديدم سيم هفت اندام تو
گفته بودي کز توام بگرفت دل
من نخواهم در جهان جز کام تو
منتظر بنشسته ام تا دررسد
از پي جان خواستن پيغام تو