شماره ٥٩٠: اي برادر عاشقي را درد بايد درد کو

اي برادر عاشقي را درد بايد درد کو
صابري و صادقي را مرد بايد مرد کو
چند از اين ذکر فسرده چند از اين فکر زمن
نعره هاي آتشين و چهره هاي زرد کو
کيميا و زر نمي جويم مس قابل کجاست
گرم رو را خود کي يابد نيم گرمي سرد کو