شماره ٥٧٦: اي عارف خوش کلام برگو

اي عارف خوش کلام برگو
اي فخر همه کرام برگو
هر ممتحني ز دست رفته
بر دست گرفت جام برگو
قايم شو و مات کن خرد را
وز باده باقوام برگو
تا روح شويم جمله مي ده
تا خواجه شود غلام برگو
قانع نشوم به نور روزن
بشکاف حجاب بام برگو
بپذير مدام خوش ز ساقي
چون مست شدي مدام برگو
آن جام چو زر پخته بستان
زان سوختگان خام برگو
مبدل شد و خوش حطام دنيا
چون رستي از اين حطام برگو
لب بستم اي بت شکرلب
بي واسطه و پيام برگو