شماره ٥٤٨: اگر بگذشت روز اي جان به شب مهمان مستان شو

اگر بگذشت روز اي جان به شب مهمان مستان شو
بر خويشان و بي خويشان شبي تا روز مهمان شو
مرو اي يوسف خوبان ز پيش چشم يعقوبان
شب قدري کن اين شب را چراغ بيت احزان شو
اگر دوريم رحمت شو وگر عوريم خلعت شو
وگر ضعفيم صحت شو وگر درديم درمان شو
اگر کفريم ايمان شو وگر جرميم غفران شو
وگر عوريم احسان شو بهشتي باش و رضوان شو
براي پاسباني را بکوب آن طبل جاني را
براي ديوراني را شهب انداز شيطان شو
تو بحري و جهان ماهي به گاهي چيست و بي گاهي
حيات ماهيان خواهي بر ايشان آب حيوان شو
شب تيره چه خوش باشد که مه مهمان ما باشد
براي شب روان جان برآ اي ماه تابان شو
خمش کن اي دل مضطر مگو ديگر ز خير و شر
چو پيش او است سر مظهر دهان بربند و پنهان شو