شماره ٤٩٦: ظلمت شب پرتو ظلمات من

ظلمت شب پرتو ظلمات من
نور مه از نور ملاقات من
گوهر طاعت شد از آن کيميا
زلت و انکار و جنايات من
هست سماوات در آن آرزو
تا نگرد سوي سماوات من
اي رخ خورشيد سوي برج من
اي شه جان شاهد شهمات من