شماره ٤٨١: چون دل جانا بنشين بنشين
چون دل جانا بنشين بنشين
چون جان بي جا بنشين بنشين
بلکا دلکا کم کن يغما
اي خوش سيما بنشين بنشين
عمري گشتي همچون کشتي
اندر دريا بنشين بنشين
افلاطوني جالينوسي
بشکن صفرا بنشين بنشين
چون مي چون مي تلخي تا کي
همچون حلوا بنشين بنشين
خونم خوردي تا کي گردي
يک دم بازآ بنشين بنشين
تا کي لالا سوزد ما را
بي او تنها بنشين بنشين
همچون ميزان گشتي لرزان
همچون جوزا بنشين بنشين
دفعم جويي فردا گويي
پيش از فردا بنشين بنشين
همچون کوثر صافي خوشتر
بي هر سودا بنشين بنشين
يار نغزم اندر مغزم
همچون صهبا بنشين بنشين
هان اي مه رو برگو برگو
اي جان افزا بنشين بنشين