شماره ٤١٩: آن خوب را طلب کن اندر ميان حوران

آن خوب را طلب کن اندر ميان حوران
مشنو کسي که گويد آن فتنه را مشوران
در دل چو نقش بندد جان از طرب بخندد
صد گون شکر بجوشد از تلخي صبوران
از پرتوي که افتد در چشم ها ز رويش
خارش چه افتد از وي در چشم هاي کوران