شماره ٤١٧: جانا نخست ما را مرد مدام گردان

جانا نخست ما را مرد مدام گردان
وآنگه مدام درده ما را مدام گردان
از ما و خدمت ما چيزي نيايد اي جان
هم تو بنا نهادي هم تو تمام گردان
دارالسلام ما را دارالملام کردي
دارالملام ما را دارالسلام گردان
اين راه بي نهايت گر دور و گر دراز است
از فضل بي نهايت بر ما دو گام گردان
ما را اسير کردي اماره را اميري
ما را امير گردان او را غلام گردان
انعام عام خود را کردي نصيب خاصان
انعام خاص خود را امروز عام گردان
هر ذره را ز فضلت خورشيدييي دگر ده
خورشيد فضل خود را بر جمله رام گردان
در کام ما دعا را چون شهد و شير خوش کن
و آن را که گويد آمين هم دوستکام گردان