شماره ٣٨٨: شيرمردا تو چه ترسي ز سگ لاغرشان

شيرمردا تو چه ترسي ز سگ لاغرشان
برکش آن تيغ چو پولاد و بزن بر سرشان
چون ملک ساخته خود را به پر و بال دروغ
همه ديوند که ابليس بود مهترشان
همه قلبند و سيه چون بزني بر سر سنگ
هين چرا غره شدستي تو به سيم و زرشان