شماره ٣١٢: اي دوست عتاب را رها کن

اي دوست عتاب را رها کن
تدبير دواي درد ما کن
اي دوست جدا مشو تو از ما
ما را ز بلا و غم جدا کن
انديشه چو دزد در دل افتاد
مستم کن و دزد را فنا کن
شادي ز ميان غم برانگيز
در عالم بي وفا وفا کن