شماره ٣٠٦: ما شادتريم يا تو اي جان

ما شادتريم يا تو اي جان
ما صافتريم يا دل کان
در عشق خوديم جمله بي دل
در روي خوديم مست و حيران
ما مستتريم يا پياله
ما پاکتريم يا دل و جان
در ما نگريد و در رخ عشق
ما خواجه عجبتريم يا آن
ايمان عشق است و کفر ماييم
در کفر نگه کن و در ايمان
ايمان با کفر شد هم آواز
از يک پرده زنند الحان
دانا چو نداند اين سخن را
پس کي رسد اين سخن به نادان