شماره ٦٥: من از اين خانه به در مي نروم

من از اين خانه به در مي نروم
من از اين شهر سفر مي نروم
منم و اين صنم و باقي عمر
من از او جاي دگر مي نروم
به خدا طوطي و طوطي بچه ام
جز سوي تنگ شکر مي نروم
يک زماني که ز من دور شود
جز که در خون جگر مي نروم
گر جهان بحر شود موج زند
من بجز سوي گهر مي نروم
بلبل مستم و در باغ طرب
جز به سوي گل تر مي نروم
در سرم بوي ميي افتاده ست
تا چو مي جز که به سر مي نروم
اين چنين باغ و چنين سرو و چمن
جاي آن هست اگر مي نروم