شماره ٦٥٧: گر يک سر موي از رخ تو روي نمايد

گر يک سر موي از رخ تو روي نمايد
بر روي زمين خرقه و زنار نماند
آن را که دمي روي نمايي ز دو عالم
آن سوخته را جز غم تو کار نماند
گر برفکني پرده از آن چهره زيبا
از چهره خورشيد و مه آثار نماند
در خواب کني سوختگان را ز مي عشق
تا جز تو کسي محرم اسرار نماند