شماره ٥٧٥: ايا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد

ايا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد
الا اي ماه تابانم تو را خانه کجا باشد
الا اي قادر قاهر ز تن پنهان به دل ظاهر
زهي پيداي پنهانم تو را خانه کجا باشد
تو گويي خانه خاقان بود دل هاي مشتاقان
مرا دل نيست اي جانم تو را خانه کجا باشد
بود مه سايه را دايه به مه چون مي رسد سايه
بگو اي مه نمي دانم تو را خانه کجا باشد
نشان ماه مي ديدم به صد خانه بگرديدم
از اين تفتيش برهانم تو را خانه کجا باشد