شماره ٥١٧: اي ز بگه خاسته سر مست مست

اي ز بگه خاسته سر مست مست
مست شرابي و شراب الست
عشق رسانيد تو را همچو جام
از بر ما تا بر خود دست دست
بازوي تو قوس خدا يافت يافت
تير تو از چرخ برون جست جست
هر گهري کان ز خزينه خداست
در دو لب لعل تو آن هست هست
فاش شد اين عشق تو بي قصد ما
بند بدريد ز دل جست جست
فاش شد آن راز که در نيم شب
زير زبان گفته بدم پست پست
کرم خورد چوب و برويد ز چوب
عشق ز من رست و مرا خست خست