شماره ١٤٠: درد ما را در جهان درمان مبادا بي شما

درد ما را در جهان درمان مبادا بي شما
مرگ بادا بي شما و جان مبادا بي شما
سينه هاي عاشقان جز از شما روشن مباد
گلبن جان هاي ما خندان مبادا بي شما
بشنو از ايمان که مي گويد به آواز بلند
با دو زلف کافرت کايمان مبادا بي شما
عقل سلطان نهان و آسمان چون چتر او
تاج و تخت و چتر اين سلطان مبادا بي شما
عشق را ديدم ميان عاشقان ساقي شده
جان ما را ديدن ايشان مبادا بي شما
جان هاي مرده را اي چون دم عيسي شما
ملک مصر و يوسف کنعان مبادا بي شما
چون به نقد عشق شمس الدين تبريزي خوشم
رخ چو زر کردم بگفتم کان مبادا بي شما