شماره ١٢٧: کو مطرب عشق چست دانا

کو مطرب عشق چست دانا
کز عشق زند نه از تقاضا
مردم به اميد و اين نديدم
در گور شدم بدين تمنا
اي يار عزيز اگر تو ديدي
طوبي لک يا حبيب طوبي
ور پنهانست او خضروار
تنها به کناره هاي دريا
اي باد سلام ما بدو بر
کاندر دل ما از اوست غوغا
دانم که سلام هاي سوزان
آرد به حبيب عاشقان را
عشقيست دوار چرخ نه از آب
عشقيست مسير ماه نه از پا
در ذکر به گردش اندرآيد
با آب دو ديده چرخ جان ها
ذکرست کمند وصل محبوب
خاموش که جوش کرد سودا