شماره ٧٨: اي نسخه اصل خوبي و رعنائي

اي نسخه اصل خوبي و رعنائي
سرچشمه آبروي هر زيبائي
روشن بود از جمال تو هر دو جهان
پنهاني تو ز غايت پيدائي
اي حسن تو مجموعه هر نيکوئي
وي هر دو جهان ز عشق تو شيدائي
خورشيد سراسيمه شوق رويت
سرگشته کويت فلک مينائي
بدر از غم تو هلال گردد هر مه
کيوان کندت چه چاکران لالائي
تير و ناهيد و مشتري و بهرام
جوياي تو اندر فلک پيمائي
آب و باد و زمين و آتش هر يک
سرکرده قدم ترا کند جويائي
هر جا نوري غمت بجان بگزيده
واندر طلب تو باشدش پويائي
مرغ سحر از درد تو دارد افغان
وز عشق تو عندليب شد شيدائي
از فرقت تو فاخته گويد کو کو
وز بهر تو ميزند نوا مامائي
از درد تو غنچه را بود تنگدلي
داغ تو بلاله داده خون يالائي
خون در دل نافه بوي زلفت کرده
از چشم تو آهوان شده صحرائي
نگذاشته داغ تو دلي را بي درد
سوداي تو کرده عالمي سودائي
(فيض) از غم عشقت همه شب نالانست
روزي بود از دلش گره بگشائي