شماره ٧٧٤: نوش من نيش مکن دورم از خويش مکن

نوش من نيش مکن دورم از خويش مکن
جگرم ريش مکن دورم از خويش مکن
آرزوي دل من حل همه مشکل من
مقصد حاصل من دورم از خويش مکن
بتو من زنده شدم جان پاينده شدم
شمع پاينده شدم دورم از خويش مکن
بيتو اي جان کسي بر نيارم نفسي
چون زيد بيتو کسي دورم از خويش مکن
اي روان دو جهان آشکارا و نهان
از تو دوري نتوان دورم از خويش مکن
تاج من افسر من سر من سرور من
هادي و رهبر من دورم از خويش مکن
راه من منزل من بحر من ساحل من
آشناي دل من دورم از خويش مکن
يار من ياور من دل من دلبر من
مونس و غمخور من دورم از خويش مکن
گر چه هستند بسي نيست از بهر کسي
جز تو فريادرسي دورم از خويش مکن
از رخت هستي (فيض) وز لبت مستي فيض
وز قدت پستي فيض دورم از خويش مکن