شماره ٧٤٧: اي برون از سراي کون و مکان

اي برون از سراي کون و مکان
برتر از هر چه ميدهند نشان
هم زبان از ثناي تو قاصر
هم خرد در سپاس تو حيران
اي منزه ز شبه و مثل و نظير
وي مقدس ز نعت و وصف و بيان
کوته از دامن تو دست قياس
قاصر از ساحت تو پاي گمان
اي ثبات هر آنچه راست ثبات
وي حياة هر آنچه دارد جان
عاشقان در جمال تو واله
عارفان در جلال تو حيران
هرچه را اين و آن توان گفتن
برتري زان نه ايني و نه آن
هم جهان از تو خالي و هم پر
اي وراي جهان خداي جهان
آفريننده سپهر برين
گستراننده زمين و زمان
در دلم آنکه با تو پيوندم
بخدائي که از خودم برهان
برسانم باوج عليين
در عروج مراتب امکان
دمبدم حال من نکوتر کن
تا مقامي که نيست بهتر از آن
عفو کن يک بيک بديها را
بر خطاها بکش خط غفران
قطره از سحاب مغفرتت
نگذارد نشاني از عصيان
نور مهر تو هست در دل (فيض)
از خودش تا بخويشتن برسان