شماره ٧٣١: بکفافي دلا قناعت کن

بکفافي دلا قناعت کن
باقي عمر صرف طاعت کن
خواهي ار حاصلي بدست آري
مزرع عمر را زراعت کن
هست درياي بيکران دنيا
بسبوئي از آن قناعت کن
گر متاعي خري بخر دانش
نقد ايام را بضاعت کن
تخم دانش بگير و آب عمل
در زمين دلت زراعت کن
کوکب عمر را غروب رسيد
تا توانيش صرف طاعت کن
شد قمر شق و ساعت اقتربت
نقد ساعات صرف ساعت کن
شست و شوئي بده دل و جان را
خويش را قابل شفاعت کن
ناگهان ميرسد اجل اي (فيض)
بر کهنه تا توان ضراعت کن