شماره ٧٠٧: زهر قهر ار تو کني در جامم

زهر قهر ار تو کني در جامم
خوشتر از شهد بود در کامم
نوش لطف تو چه شکر نوشم
زهر قهر تو چه شهد آشامم
کي ز چنگال بلا انديشم
من که شاهين غمت را رامم
اي ز چشمت دو جهان مست و خراب
تهي از باده مگردان جامم
لطفها چند کني در پرده
پرده برگير و برآور کامم
بي لقاي تو ندارم آرام
چون کنم چون کنم تو آرامم
کام (فيض) از تو دمي تلخ مباد
اي ز الطاف تو شيرين کامم