شماره ٦٥٥: طرفي نبستم زين جهان استغفر الله العظيم

طرفي نبستم زين جهان استغفر الله العظيم
خسبيدم و شد کاروان استغفر الله العظيم
عمر عزيزم شد تلف اندر پي آب و علف
کاري نکردم بهر جان استغفر الله العظيم
زين پس مگر سودي کنم تدبير بهبودي کنم
بگذشتها خود شد زيان استغفر الله العظيم
بيحد گناهان کرده ام بس جور و طغيان کرده ام
زين جرمهاي بيکران استغفر الله العظيم
با اين و آن گشتم بسي بردم بسر با هر کسي
طرفي نبستم زين و آن استغفر الله العظيم
هر چند جويم من کنار زين عالم ناپايدار
تقديرم آرد در ميان استغفر الله العظيم
هي هي نميدانم چرا افتادم اندر اين بلا
اين نکته شد بر من نهان استغفر الله العظيم
جان ميرود سوي علا تن ميرود سوي بلا
از امتزاج اين و آن استغفر الله العظيم
گاهي رهم دنيي زند گه سدره عقبي شود
هم زين جهان هم زآن جهان استغفر الله العظيم
هر دم شوم تا دم دگر گيرم گناهان را ز سر
يارب انت المستعان استغفر الله العظيم
از بس زدم بر توبه سنگ شد توبه من عار و ننگ
از اصل جرم و جبر آن استغفر الله العظيم
از بس زدم بر توبه راه شد توبه بدتر از گناه
هر دم هم از اين هم ز آن استغفر الله العظيم
زين عقدهاي سست و مست زين توبهاي نادرست
لحظه بلحظه آن به آن استغفر الله العظيم
ده بار و صد بار و هزار اي (فيض) کم باشد بيار
هر دم جهان اندر جهان استغفر الله العظيم