شماره ٦١٢: يک بوسه از آن دو لب گرفتم

يک بوسه از آن دو لب گرفتم
زآن باده بوالعجب گرفتم
زآن تنگ دهان شکر مزيدم
زآن نخل روان رطب گرفتم
مهرش بدل شکسته بستم
ذکر خيرش بلب گرفتم
زآن مصحف روي خواندم آيات
زآن زلف بحق سبب گرفتم
تير نگهش بروز خوردم
تار زلفش بشب گرفتم
بس فيض کز آن جمال بردم
بس کام که بي طلب گرفتم
ميها خوردم بر غم زهاد
از بي ادبان ادب گرفتم
اندوه بعاقلان سپردم
عاشق شدم و طرب گرفتم
رو جانب قدس کردم آخر
چون (فيض) ره عجب گرفتم