شماره ٥٤٩: آفريننده جهان لبيک

آفريننده جهان لبيک
هر چه گوئي کنم بجان لبيک
سر فرمان نهاده ام پيشت
امر فرما مرا بخوان لبيک
گر بيا عبديم خطاب کني
تا ابد گويمت بجان لبيک
گر ندائي کني مرا پنهان
من هويدا کنم عيان لبيک
گر بميرانيم دمي صد بار
گويم ار خوانيم بجان لبيک
چون شود خاک ذره ذره تنم
شنوي از گلم همان لبيک
در قيامت چو خوانيم گوبد
موبمويم يکان يکان لبيک
هر که خواند ز روي صدق ترا
آيدش فاش ز آسمان لبيک
هر که ده بار گويدت يارب
گوئي اندر دلش نهان لبيک
گر بود عارف او برد ذوقي
ورنه گردد ذخيره آن لبيک
چو خوشست اي خداي روزي کن
از تو در سر عاشقان لبيک
عاشقم کن بده خطاب و جواب
تا برد (فيض) ذوق آن لبيک