شماره ٤٥٨: ساقي قدحي بيار سرشار

ساقي قدحي بيار سرشار
تا هر دو کشيم مي بيکبار
از دست شويم هر دو باهم
يک مست شويم ما دو هشيار
تن را بدهيم و جبه بر سر
از سر برهيم و بار دستار
گرديم دمي ز خويش بيخود
باشيم دمي ز خود خبردار
يکرنگ شويم در غم هم
تا غم شادي و گل شود خار
تا تن همه جان شود درينره
تا جان جانان شود درين کار
تا از من و تو اثر نماند
جز او نبود کسي درين دار
هم خود با خويش عشق بازد
هم خود باشد خويش را يار
نه عشق بماند و نه عاشق
ماند معشوق پاک از اغيار
اي (فيض) تو از ميانه برخيز
تا پرده برافتد از رخ يار