شماره ٣١٨: هر که راه عشق پويد هم ز عشقش بر برويد

هر که راه عشق پويد هم ز عشقش بر برويد
هر که جد و جهد ورزد عاقبت مقصد بجويد
که با تو آشنا شد از جهان بيگانه گردد
ترک خان و مان بگويد دست از جان هم بشويد
هر که او روي تو بيند بر تو کي غيري گزيند
جز حديث تو نگويد جز وصال تو نجويد
هر که ذوقي از تو دارد يا که بوئي از تو يابد
مل نخواهد گل نخواهد مل ننوشد گل نبويد
هر که رو سوي تو دارد سوي ديگر رو نيارد
هر کرا شادي ميسر کي خورد غم يا بمويد
ذوق ذکرت هر که دارد ذکر غيرش کي گوارد
کام شيرين از حديثت حرف ديگر کي بگويد
(فيض) دارد با تو سري زان سبب پيوسته بيخود
جز حديث تو نگويد غير راه تو نپويد