شماره ٢٧٢: شود شود که دلم سوي حق ربوده شود

شود شود که دلم سوي حق ربوده شود
بجذبه اي همه اخلاق من ستوده شود
شود شود که روان سوي حق روان گردد
بساق عرش دو دست اميد سوده شود
شود شود نفسي ديده دلم در عرش
بناز بالش برد اليقين غنوده شود
شود شود که رسد بوي حق ز سوي يمن
چنانکه هوش ز سر جان ز تن ربوده شود
شود شود که بجائي رسم ز رفعت قدر
که آسمان و زمينم چو دود توده شود
شود شود که مصيقل شود بعلم و عمل
غبار شرک ز مرآت جان زدوده شود
شود شود که عبوديتم شود خالص
بصدق بندگي اخلاصم آزموده شود
شود شود که نسيمي ز کوي دوست وزد
ز روي چهره جان پرده ها گشوده شود
شود شود که برافتد حجاب ناسوتم
جمال شاهد لاهوتيم نموده شود
شود شود که بمفتاح عشق و دست نياز
دري ز عالم غيبم بدل گشوده شود
شود شود که کشم سرمه ز نور يقين
بود که بينش چشم دلم فزوده شود
شود شود که شود (فيض) يکنفس خاموش
بود ز عالم بالا سخن شنوده شود