شماره ٧٤: آمرزش من از تو خدايا غريب نيست

آمرزش من از تو خدايا غريب نيست
از بنده جرم و عفو ز مولا غريب نيست
وهابي و جوادي معطي ذوالمنن
بنوازي ار بلطف گدا را غريب نيست
افتاده ام بخاک درت از ره نياز
راهم دهي بعالم بالا غريب نيست
سودي نميرسد بتو از طاعت کسي
گر بگذري ز جرم برايا غريب نيست
از بنده دور نيست که جرم و خطا کند
بخشيدن از خداي تعالي غريب نيست
اقرار ميکنم به گناهان خويشتن
رحمي کن اي کريم و ببخشا غريب نيست
گر طاعتم سزا نبود رايگان ببخش
کالا و ريش صاحب کالا غريب نيست
گر معصيت سزا نبود معصيت مبين
بيچارگي ببين ز تو اينها غريب نيست
از من غريب نيست که سوزم در آتشت
ور تو دهي بنزد خودت جا غريب نيست
از حد خود زياده اگر ميکنم طلب
در حضرت کريم تمنا غريب نيست
فيضست و درگه تو ازين در کجا رود
الحاح بر در تو خدايا غريب نيست
دارم محبت نبي و خاندان او
گر در جوارشان دهيم جا غريب نيست