شماره ٧٢: اي آنکه توئي قبله ارباب کياست

اي آنکه توئي قبله ارباب کياست
چون تو نبود راهنمائي بنفاست
گر دعوي دانش کني از بهر مباهات
تسخير نموده است ترا حب رياست
اي سايس اغيار بتعليم و هدايت
نفس دغلت را نکني هيچ سياست
اي حارس بيگانه ز انواع جهالت
خود را نکني هيچ ز ابليس حراست
عيب جلي خويش نه بيني بدو ديده
عيب خفي غير بيابي بفراست
گوئي همه را درس بقانون و اشارات
خود هيچ شفائي نبيابي ز دراست
تمييز شريفان و خسيسان ز تو پرسند
از نفس شريفت نکني دور خساست
باطن همه آلوده بانواع رذايل
پاکيزه کني ظاهر خود را ز نجاست
بيني بدي از کس نکني صبر بر اخفا
ور نيک عداوت کني از رشک و نفاست
گوئي همه جا عيب کسانرا بعلالا
در خويش نه بيني شره و بخل و شراست
اصلاح خود اوليست ز دلها خبرت نيست
در کار کسان کار مفرماي کياست
هر تخم که کاري ثمر آن دروي (فيض)
ميکن بنکوکاري انواع غراست