شماره ٢٠: درآ در عالم معني نظر کن سوي اين صحرا

درآ در عالم معني نظر کن سوي اين صحرا
که گل گل بشکفاند گل خود روي اين صحرا
جهان معنيست ان ارض و اسع کان شنيدستي
بيا هجرت کن از اقليم صورت سوي اين صحرا
معطر دارد از بوي گل قدسي جهاني را
بيا اي جان من فيضي ببر از بوي اين صحرا
درين صحراست آهوئيکه از شيران ربايد دل
زهي صيادي چشم خوش آهوي اين صحرا
بيا اي آنکه خاري در دلت از حسن گلروئيست
بسوزان خار دل در نور آتش خوي اين صحرا
بيا اي آنکه در زنجير زلفي بسته داري دل
گشاد دل بجو از وسعت دلجوي اين صحرا
بيا اي آنکه وسواس بتي شوريده ات دارد
دلت را شستشوئي ده در آب جوي اين صحرا
چه در کوي بتان افتاده کو کو ميزني دلتنگ
گشايشرا اگر گوئي سپاري کوي اين صحرا
گشاد سينه (فيض) از گشاد روي اين صحرا
بحسن دلبران کي ميدهد يکموي اين صحرا