در عزل گويد

سرور عاديان سر غولان
آن که نبود به هياتش دگري
وان بزرگ شترلبان که بود
پيش او صد نواله ماحضري
بودي او را برادر کوچک
دادي ار عوج را خدا پسري
قلب بسيار بوده رد عالم
ليک از وي نبوده قلب تري
خر دزديده رنگ کرده فروخت
کس به اين رنگ ديده دزد خري