در مدحت جناب حاج ميرزا آقاسي رحمه الله مي فرمايد

ز خلق خواجه عالم ز راي مهتر دوران
معطر آمده گيتي منور آمده گيهان
بهينه بنده گيهان خداي و خواجه عالم
مهينه مهدي معجز نماي و هادي دوران
درون چنبر حزمش قرار توده غبرا
به گرد مرکز عزمش مدار گنبد گردان
مطيع درگه او را زمانه شايق خدمت
گداي حضرت او را ستاره عاشق فرمان
لباس فطرت او را محامد آمده پروز
اساس طينت او را محاسن آمده بنيان
بيان وافي او ترجمان آيه مصحف
کلام صافي او ترزفان سوره فرقان
محيط فکرت او را فضايل آمده زورق
تنور همت او را نوائل آمده طوفان
نجيب خاطر او را فوايد آمده هودج
جواد جودت او را معارف آمده ميدان
قوام عالم امکان نظام ملکت هستي
نظام ملکت هستي قوام عالم امکان
عقاب شوکت او را نبالت آمده مخلب
هژبر قدرت او را جلالت آمده دندان
زلال حکمت او را حقايق آمده منبع
نهال فکرت او را دقايق آمده قضبان
به زهد و صفوت و ايمان و رشد و تقوي و طاعت
اويس و حمزه ومقداد و بشر و بوذر و سلمان
رياض بينش او را فضايل آمده گلبن
سحاب بخشش او را نوائل آمده باران
کمند طاعت او را ستاره آمده چنبر
قبول خدمت او را زمانه برزده دامان
هواي عرصه جاهش مطار طاير دولت
فضاي کعبه قدرش مطاف زاير احسان
رواق عزت او را معالي آمده مسند
سراي حشمت او را مکارم آمده ايوان
ولي حضرت او را قصور عاليه مأمن
عدوي دولت او را تنور هاويه زندان
به داس بخشش و همت گسسته ريشه ضنت
به سنگ تقوي و طاعت شکسته شيشه عصيان
ز مهر حادثه سوزش امور حادثه مختل
ز لطف نايبه توزش قصور نائبه ويران
در آب و خاک تو پنهان صفاي طينت احمد
ز روي و راي تو پيدا فروغ حکمت يزدان
گزيده گفت تو برهان گفت عيسي مريم
خجسته راي تو اثبات دست موسي عمران
کليل حزم تو غبرا عليل راي تو بيضا
ذليل دست تو دريا سليل جود تو مرجان
دليل فضل تو اقرار خصم و حسرت حاسد
گواه جود تو افلاس گنج و فاقه عمان
به پيش عزم تو آسان هر آنچه بر همه مشکل
به نزد حزم تو پيدا هرآنچه بر همه پنهان
ز آب چشمه لطف تو شاخ نافله خرم
ز تف آتش قهر تو شخص نازله پژمان
ضياي بيضه بيضا به نزد راي تو تهمت
علاي گنبد مينا به پيش قدر تو بهتان
دريده جود تو جلباب جود جعفر و يحيي
شکسته گفت تو بازار گفت صايي و سحبان
ز نور راي تو مظهر رموز دانش و حکمت
به ذات پاک تو مضمر کنوز بينش و عرفان
فروغ راي تو برهان ضياي روي تو حجت
ضياي روي تو حجت فروغ راي تو برهان
هماره خادم بزم تو جفت عشرت و شادي
هميشه حاسد جاه تو يار خواري و خذلان